محل تبلیغات شما



دروغ چرا.به مغزم فشار آوردم تا آدرس وبلاگ یادم بیاد.هر لحظه ی فراموشیش از خودم بدم می اومد.به خودم فحش میدادم بابت این فراموشی.بابت این روزهای لعنتی که از هم جدامون کرد. اما بالاخره یادم اومد آدرس وبو.هرچقدر آدرس سخت به یاد اومد رمز وبلاگ چیزی نیست که حتی بعد از مرگ هم فراموش بشه.

واقعا نمی دونم چطور و چرا حل شدیم در زندگی که دیگه همدیگه رو یادمون نمیاد. از حال هم خبر نداریم.نمی دونم حال دلت چطوره؟ هنوزم همونی که بهش میگفتم یکی مثل خودم تنها! همون که قهره با دنیا!؟نمی دونم آرزوهات از قرنطینه در اومدن یا نه.اما از من اگر بپرسی، نه تنها در نیومدن که تو هم به آرزوهای قرنطینه ام اضافه شدی.

ناجی.ناجی.ناجی. از خودم بدم میاد.حاضرم تموم بُعد مسافت و دوری و مجازی بودن و همه ی کوفت های دیگه رو تبرئه کنم و تموم تقصیر و مسئولیت دور شدن و نابود شدن دوستیمونو خودم گردن بگیرم اما یکبار دیگه برگردیم به روزهای شادی که با هم داشتیم.روزایی که با هم رویاهای مشترک داشتیم. شک دارم یادت باشه چون برای هردومون ازش جز یه غبار چیزی نمونده.میدونم دیگه نمیشه برگردن اون روزا.میدونم دیگه چفت و بست نمی خوره شیشه ای که افتاده زمین و خورد شده.دلتنگم.دلتنگ رفاقتی که دیگه نیست اما ای کاش بود.

شاید اینو هیچوقت نخونی.یا شاید وقتی اینو میخونی چند سال از تاریخ این پست گذشته باشه.راستش روم نمیشه بهت پیام بدم.حس میکنم حتی منو یادت نیست و اگرم نباشه حق داری. اذیت میشم به شماره ای پیام بدم که زمانی تنها شماره ای بود که حفظ بودم از بین اون همه مخاطب.بهش پیام بدم و سرد جواب بده. یا اصلا جواب نده.

بهت پیام نمیدم اما بی وفاییم به تنها برگ مشترک زندگیمون که این وبلاگ هست رو جبران میکنمهروقت بخوامت و بهت احتیاج داشته باشم اینجا میام و واست می نویسم.تنهایی اینجا رو از غبار پاک می کنم تا یه روز تو برسی.روزی که مثل امشب من، خودت یاد این جا بیفتی و برگردی اونروز روز شروع فصل جدید دوستیمون خواهد بود. حسابش رفته از دستم شبایی رو که بیدارم.اگه از گریه خوابم برد درارو باز می ذارم!.برگرد!

کژال


ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﻨـﺪ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﮧ ﻣﯿگﻮﯾﻨﺪ :ﻣﺮﺩ ﺑـﺎﯾﺪ ﻗﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺑـﺎﺷﺪ…  


ﭼﺸﻤـﻭ ﺍﺑـﺮﻭ ﻣﺸﮑﯽ ﺑـﺎﺷﺪ…  

ﺗﮧ ﺭﯾﺶ داشته ﺑـﺎﺷﺪ 

 ﻭ !!…  

ﻣﻦ ﮐه ﻣﯿﮕﻮﻡ : ﻣﺮﺩ ﺑاﯾﺪ ﺑﺎﻭﺟــﻮﺩ ﺗﻤﺎﻣﻪ ﻏﺮﻭﺭﺵ , مهربان ﺑﺎﺷﺪ… 


 ﺑﺎﻭﺟﻮﺩ تمامه ﻟﺠﺒﺎﺯﯾﻬﺎﯼﺵ , ﻭﻓﺎﺩﺍﺭ ﺑﺎﺷﺪ…. 

 ﺑــﺎﻭﺟﻮﺩ ﺗﻤﺎﻣــــﻪ ﺧﺴﺘگـﮯ ﻫﺎﯾﺶ , ﺻﺒـﻮﺭ ﺑﺎﺷﺪ…

  ﺑﺎﻭﺟﻮﺩ ﺗﻤﺎﻣﻪ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎﯾﺶ , ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷﺪ…   

توسط ناجی


چشم انتظارِ زنی باش. . .

         زنی که قطره قطره درد را از پُشتِ غرورِ مردانه ات درک کند

         زنی که جاده ها را به شوقِ آغوشِ تو خیابان کند

         همانقدر بی توقع که بهشت !

         همانقدر عاشق که مجنون !

         همانقدر ساده که باران !

         زنی که اشک و خنده اش زیرِ سرِ تنهاترین مردِ زمین است

         زنی که بی غرور. . . وابستگیش را فریاد میزند

         تو را بی ادعا میبوسد. . . تو را می پرستد

         همه نگیش را به نگاهِ تو اوج می دهد و تمامش با تو خلاصه می شود

         چشم انتظارِ زنی باش که کهنه لباسِ تو را به هزار دنیا جواهر نمی دهد

         سنگِ تو را به سینۀ عاشقش میزند. . . 

         از وجودت نفس می گیرد. . . با نبودنت می میرد

         زنی که با نگاهِ نوازشگرِ تو زنده میشود. . . جان می گیرد. . . 

         جان می دهد. . . برایِ زودتر کنار تو بودنش. . .

         از نفسش هم می گذرد. . .!!!

 

توسط ناجی


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مسجد النبی(ص) ولنجک تعمیرات تخصصی اسکرابر های صنعتی